
جبران خلیل جبران که تو ایران کتاب پیامبر ش به عنوان یه هدیه عاشقانه، نقش بسزایی در ایجاد و استحکام رابطه دختر پسرای باکلاس داره! کسیه که ترجمه کتابهاش از عربی به انگلیسی رو هم خودش انجام داده. جخج (مخفف جبران خلیل جبران!) تو مقدمه یکی از این کتابها از زبان انگلیسی گله میکنه و میگه که در برابر پنجاه لغت عربی که حالات مختلف عشق و دوست داشتن رو بیان میکنند در انگلیسی فقط کلمه love وجود داره. – البته الکی میگه چون لغتهای like و adore هم وجود داره! -
یه کم که روشن به قضیه نگاه کنیم میبینم که زبان چیزی نیست جز وسیله ای برای برقراری ارتباط که متاسفانه – مثل خیلی چیزهای دیگه- تبدیل شده به بهونه ای برای خشم و نفرت و ابزاری برای جنگ و جدایی و دستاویزی برای تفاخر و تعصب.

مثلا «مغازه» از مگزان(magasin) فرانسه و یا لغت پیژامه (pyjama) در زبان فرانسه از لغت فارسی «پای جامه» گرفته شده است. - یعنی «زیرشلواری» رو ایرانیها اختراع کردند و این کم افتخاری نیست! - برای این نون بهم قرض دادن زبانها مثالهای زیادی میشه اورد. مثلاً جالبه بدونیم که لغت «پلمب» در فرانسه به صورت اسم به معنی سرب ه و فعل آن به همین معنای «پلمب کردن» که در فارسی استفاده میکنیم. - حتماً میدونید که برای پلمب کردن از یه تکه سرب استفاده میشه - یا به عنوان مثال اصطلاح «دهان را آب انداختن» درست به همین صورت در زبان فرانسه وجود داره (Mettre l’eau à la bouche). در یادگیری زبانهای خارجی میشه
از این نزدیکی و شباهت لغات برای به خاطر سپردن اونها استفاده کرد. یکسری لغات یکسان از نظر تلفظ و معنی در زبان فرانسه و فارسی رو در انتهای این متن ذکر میکنم شاید براتون جالب باشه. بعداً اگه چیزی به ذهنم رسید به این لیست اضافه میکنم.
برخی لغات یکسان از نظر تلفظ و معنی در زبان فرانسه و فارسی :
تئوری(théorie)، سوژه(sujet)، پروژه(projet)، آکولاد(accolade)، ویرگول(virgule)، پرانتز(parenthèse)، فلش(flèche)، دوبل(double)، پارامتر(paramètre)، فیزیک(physique)، شیمی(chimie) آژان]مأمور[(agent)، کمیسر(commissaire)، آرتیست(artiste)، آرشیتکت(architecte)، انتلکتوئل]روشنفکر[(intellectuel)، کمیسری]کلانتری[(commissariat)، ژاندارمری(gendarmerie) تلفن(téléphone)، تلگراف(télégraphe)، تلگرام(télégramme)، پست(poste)، آسانسور(ascenseur)، ماشین(machine)، تلویزیون(télévision)، رادیو(radio)، شوفاژ(chauffage)، بوفه(buffet)، کافه تریا(cafétéria)، کیوسک(kiosque)، کابین(cabine)، کابینت(cabinet)، کمیسیون]هیأت، حق دلالی[(commission)، کمپانی(compagnie)، گارد(garde)، کادر(cadre)، کمد(commode)، دوش(douche)، پریز(prise)، ، هال]سرسرا[(hall)، ادوکلن(eau de Cologne)، آپارتمان(appartement)، آکوستیک(acoustique)، مبله(meublé)، مامان(maman)، آوانتاژ(avantage)، شانتاژ]اخاذی، تهدید[(chantage)، شانس(chance)، مُند]کلاس[(monde)، بیز] مکرر، تکراری، دوباره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر